پارت سی و هفتم

زمان ارسال : ۱۹۲ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 19 دقیقه

(تیام)
بیرون از پاساژ، تکیه زده به ماشین ایستاده بودم و منتظر برگشتنشان. همراهی‌ام تا همینجا هم زیادی زیاد بود و اگر علیرضا با آن حال خرابش اصرارم نمیکرد غلط میکردم، در این یک مورد قدمی بردارم.
چقدر گفتم "علیرضا بذار برای فردا. "
اما قبول نکرد و گفت" خیاط زنگ زده گفته این چند روز تعطیلی مزون تعطیله. امروز حتما برای پرو بیاین وگرنه به موقع آماده نشه ما هیچ مسئولیتی قبول نمی کنیم

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • زمان

    ۲۵ ساله 00

    واقعا قلمت قشنگه یسنای عزیز امیدوارم یه روزی رمانت در دسته رمانهای چاپی بره

    ۶ ماه پیش
  • ریحانه عابدی (یسنا) | نویسنده رمان

    مرسی از نظرت عزیزم

    ۶ ماه پیش
  • مریم گلی

    00

    این نظر ممکن است داستان رمان را لو داده باشد

  • ریحانه عابدی (یسنا) | نویسنده رمان

    ممنون از نظرت عزیزم

    ۶ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.